تمنا

ادبی

تمنا

ادبی

یک جفت جای پا

یک جفت جای پا

خوابیده بودم ، در خواب کتاب گذشته ام را باز کردم و روزهای سپری شده ی عمرم را برگ به برگ مرور کردم . به هر روزی که نگاه می کردم ، در کنارش دو جفت جای پا بود . یکی مال من و یکی مال خدا . جلوتر می رفتم و روزهای سپری شده ام را می دیدم . خاطرات خوب، خاطرات بد ، زیبایی ها ، لبخندها ، شیرینی ها ، مصیبت ها ،...همه و همه را می دیدم .
اما دیدم در کنار بعضی برگ ها فقط یک جفت جای پا است . نگاه کردم ، همه سخت ترین روزهای زندگی ام بودند . روزهایی همراه با تلخی ها ، ترس ها ، دردها ، بیچارگی ها .
با ناراحتی به خدا گفتم  :
روز اول تو به من قول دادی که هیچ گاه مرا تنها نمی گذاری . هیچ وقت مرا به حال خود رها نمی کنی و من با این اعتماد پذیرفتم که زندگی کنم . چگونه ، چگونه در این سخت ترین روزهای زندگی توانستی مرا با رنج ها ، مصیبت ها و دردمندی ها تنها رها کنی ؟ چگونه ؟
خداوند مهربانانه مرا نگاه کرد ، لبخندی زد و گفت : فرزندم ! من به تو قول دادم که همراهت خواهم بود در شب و روز ، در تلخی و شادی ، در گرفتاری و خوشبختی . من به قول خود وفا کردم ، هرگز تو را تنها نگذاشتم ، هرگز تو را رها نکردم ، حتی برای لحظه ای ، آن جای پا که در آن روزهای سخت می بینی ، جای پای من است ، وقتی تو را به دوش کشیده بودم !!!

آن سفر کرده

یک روز می افتد،

آن اتفاق خوب را می گویم ...

من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛

هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه ...

السلام علیک یا صاحب الزمان

امروز بی نگاه تو فردا نمی شود...

امروز بی نگاه تو فردا نمی شود...



امروز بی نگاه تو فردا نمی شود
دلتنگ و بدون تو دل وا نمی شود

تنها عصای عشق تو اعجاز می کند
هر کس عصا گرفت که موسی نمی شود

در کار عشق ، عاشق و معشوق با هم اند
یکسویه کار عشق که زیبا نمی شود

گم شد درون چاه دلم شعرهای عشق
با این نگاه عقل که پیدا نمی شود

در ناز هر نگاه تو خورشید بی فروغ
چون چشم های ماه تو شیدا نمی شود

با گوشه ی نگاه تو دل می دهم به نقد
اینگونه بی حساب که سودا نمی شود

یوسف حراج کرده دل عاشقم ولی
هرکس که مشتری است زلیخا نمی شود

این حجم " دوست دارمت " ای مهربان من
افسوس در فضای غزل جا نمی شود
صادقلو

گاهی به خدا نفس کشیدن سخت است





گاهی به خدا نفس  کشیدن سخت است
یعنی نفسی تو را ندیدن سخت است

با زور مسکن قوی خوابیدن
با دلهره از خواب پریدن سخت است

عاشق نشدی زندگی ات تلخ شود
تا درک کنی که دل بریدن سخت است

ارسالی از یک دوست

الهی ...

الهی




با خاطری خسته،

دلی به تو بسته،
دست از غیر تو شسته

در انتظار رحمتت نشسته ام

بدهی کریمی
ندهی حکیمی
بخوانی شاکرم

نه پای گریز دارم و نه زبان ستیز

الهی مشتی خاک را چه شاید و از او چه برآید

یا ارحم الراحمین