تمنا

ادبی

تمنا

ادبی

خطاب به خودم:مواظب باش غرق نشی!

روزگار،روزگار عجیب و غریبی ست،مثل یه دریای پرتلاطم میمونه که هر آن ممکنه غرق بشی،دور و برت را تموم امواج سهمگین گرفته،اگه با امواج مهربون باشی که غرق شدنت حتمیه وزندگیتو باختی و اگر بی رحم شدی نجات پیدا می کنی.حالا به خودم میگم :ای من اشکاتو پاک کن مهربونی بهت نیومده داری زندگیتو می بازی یه کم خودتو مرور کن ،بی رحم باش،سنگدل باش،اگه میخوای تو این دریا تصویر زندگیت سیاه نیفته دل سفیدی اینجا جاش نیست،درسته پیش تر میگفتم دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذتی ست که خدا به ما داده اما ای من اینجا میون این همه موج وحشتناک نه،تو صحبت میکنی ،فکر می کنی ،طلوع و غروب خورشید را می بینی و با دیدی جدا از مخلوقات دیگر به اطرافت می نگری،پس استقامت را انتخاب کن،عمل را انتخاب کن،پویایی را انتخاب کن و درآخر میون این همه امواج ، بلند شو بایست و زندگی را انتخاب کن.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.